مدیریت مخزن فراتر از مهندسی مخزن است
۰ ۹۳۵ ۰ ۱۳۹۲/۰۲/۱۷ ۰۶:۵۲
یکي از موضوعات مهم و مطرح در مهندسي نفت، مديريت مخازن نفت و گاز است. توليد بهينه و بيشتر از مخزن مستلزم برنامهريزي، سازماندهي و نظارت صحيح و قوي بر عملياتهاي مرتبط با مخزن و توسعه آن است. "مديريت مخزن" پاسخي به اين دغدغههاست. متن ذيل حاصل گفتگويي است که با مهندس آلآقا، مدير مهندسي نفت شرکت متن (مهندسي و توسعه نفت)، صورت گرفته است
اگر بخواهيم مديريت مخازن را به عنوان يک مقوله علمي در نظر بگيريم، بايد آن را به صورت علمي تعريف کنيم. اما اگر سؤال شما اين باشد که بنده به عنوان يک کارشناس مخزن، از اين عنوان چه چيزي ميفهمم، بايد عرض کنم که مديريت مخزن ضمن اينکه شامل مهندسي مخزن است، خيلي فراتر از آن است.
مخزن به مثابة يک موجود واقعي است که دور از دسترس ماست و ما صرفاً بنا به بازتابهای مخزن به فعالیتهای خود مثل توليد و غيره حدسياتي راجع به مخزن ميزنيم. اين حدسها با بهدست آوردن اطلاعات بيشتر از مخزن کاملتر ميشود. اين مساله که شناخت مخزن نام دارد، ابزاري براي رسيدن به هدف اصلي، يعني توليد صحيح از مخزن است. مديريت مخزن شامل کليه مسائل مربوط به مخزن است؛ يعني چگونه يک مخزن را از آغاز تا پايان مديريت کنيم: حفاري و توليد از مخزن جزو آن است، انجام روشهاي ازدياد برداشت بهموقع جزو آن است، چگونگي استفاده از فرآوري مصنوعي گاز (gas lifting) جزو آن است و خلاصه آنکه مديريت مخزن عبارت است از برنامهريزي براي کليه امور مربوط به مخزن و نظارت بر آن. البته مدير مخزن، حفاري نميکند، اما تعيين ميکند که حفاري بايد در چه عمقي و در چه مکانهايي انجام شود و چند چاه حفر شود. اتخاذ تصميماتي در خصوص اينکه در چه مراحلي حفر چاه توصيفي بايد شروع شود، چگونگی توليد، اندازهگیری فشار، اندازه گیری ميزان گاز و چگونگی کنترل آن و غيره، از جمله وظايف مدير مخزن است. مديريت مخزن مثل مديريت يک دانشگاه، يعني رسيدگي، نظارت، برنامهريزي در تمام مسائل مربوط به آن. پس مديريت مخزن عبارت است از يک جريان فعال و يک ارگانيزم متغير و متحول.
آيا مدير مخزن در برنامهريزي نيروي انساني هم دخالت ميکند؟
برنامهريزي نيروي انساني و مديريت مخزن، لازم و ملزوم يکديگر هستند. اگر برنامهريزي نيروي انساني نداشته باشيد، نميتوانيد مديريت مخزن داشته باشيد. گروه مديريت مخزن، مخصوصاً سرگروهها، فقط مهندس مخزن نيستند؛ بلکه بايد فردي را به عنوان مدير انتخاب کرد که با داشتن زمينه قبلي آشنايي با مهندسي مخازن، به صورت عملي با بهرهبرداري هم آشنا باشد. شما وقتي ميگوييد اين چاه را آزمايش کن، بايد بدانيد در اين چاهها آزمايش ممکن است يا خير. شما اگر در اين ميدان کار کرده باشيد و آنرا بشناسيد، مثلاً ميدانيد که فلان چاه محدوديت فلان را دارد، بنابراين وقتي برنامه آزمايش چاه را ميدهيد يک برنامه واقعي ميدهيد. به عنوان مثال، وقتي يک مخزن را شناسايي کرديم و ديديم که اين مخزن يک شرايط خاص سيال دارد، نتيجه ميگيريم که بعد از دو سال بايد برنامة تزريق را شروع کنيم. اين کار لازمهاش اين است که نيروي انساني که اين کار را بايد بکند؛ وجود داشته باشد. ميبينيد که مديريت مخزن به نوعي يک شرکت نفت کوچک است.
بد نيست يک بار ديگر فرآيند مديريت مخزن را به طور نسبتاً کاملتري توصيف ميکنيد تا بررسي کنيم که آيا چنين فرايندي هماکنون در کشور ما وجود دارد يا خير؟
مديريت مخزن شامل تمام مسائل مرتبط با مخزن و حتي شناخت جغرافيايي منطقه است. هيچ چيزي وجود ندارد که بيرون از اين دايره باشد. روند تصميمگيري و فرآيند مديريت مخزن متاثر از ساختار کلي شرکت نفت است و بنابر اينکه به چه شيوه اي تصميمگيري کنيد، فرايند مديريت مخزن فرق ميکند.
در هر حال اکتشاف را مديريت اکتشاف انجام ميدهد. مدير اکتشاف بر اساس زمينشناسي، ژئوشيمي، ژئوفيزيک و غيره، لرزهنگاري ميکند و ساختمانهاي مناسب را پيدا ميکند. اگر منطقة مناسبي پيدا کردند، موضوع را به مديريت نفت و به برنامهريزي تلفيقي ارجاع ميدهند. از طرف ديگر، برنامهريزي تلفيقي برنامه توليد از واحدهاي بهرهبرداري را تهيه ميکند. در کنار آن از طريق سازمان مديريت و برنامهريزي و مصوبات هيأت دولت و وزارت نفت، نياز دولت، برنامههاي مورد نظر و دستورات و انتظارات را ابلاغ ميکند. بنابراين دستور توسعه فلان ميدان را برنامهريزي تلفيقي صادر ميکند.
يک وقت هست که شما ميگوييد نميخواهيم توليد کنيم ولي ميخواهيم ظرفيت اضافي داشته باشيم که در مواقعي که فرصتي در بازار پيدا شد از آنها استفاده کنيم. اين سياستها ربطي به مهندس مخزن ندارد. برنامهريزي تلفيقي بنابر مطالعه تجاري شرکت اکتشاف و بنابر برنامههاي ملي، اولويتهاي توسعه را اعلام ميکند. بنابراين اگر براي سه تا پنج سال مثلاً يک مقدار نفت ميخواهيم، برنامهريزي تلفيقي آنرا ابلاغ ميکند. برنامهريزي تلفيقي روش توسعه را نيز از جهت نوع قرارداد مشخص ميکند. بعد از اينکه اين برنامه به واحد مربوطه داده شد، تعدادي مجهولات عمده داريد که براي توسعه لازم است. ابتدا چند چاه توصيفي حفر ميکنيم براي اينکه سطح آب و نفت را پيدا کنيم و پتانسيل و وسعت مخزن را ارزيابي کنيم. بعد از آن در منطقهاي که اطمينان حاصل شده است، توسعه شروع ميشود. تا عملکرد مخزن را نبينيم نميتوانيم مکانيزم حاکم بر آن را شناسايي کنيم. از فشار مخزن نميتوان فهميد که آب وجود دارد يا خير. اينها را از اطلاعات ديناميکي مخزن بدست ميآوريم. طبيعتاً با بدست آوردن اطلاعات جديد توليد، کار واضحتر ميشود.
بعد از اينکه برنامه به شرکت بهرهبردار اعلام شد؛ در حقيقت مديريت عملي مخزن از آن نقطه شروع ميشود، (دقت کنيد که از اين مرحله، "مديريت عملي" شروع شده و "کل فرايند مديريت" اما در واقع از روز اول شروع شده است.) مثلاً فرض کنيد که بنده در ابتدا ديدم تزريق گاز خوب است و بر این اساس به شرکت بهرهبردار کمپرسور داده شد و چاه تزريق حفر شد. او بايد تزريق کند ولي مجبور نيست؛ اگر براي او يقين حاصل شد، ميتواند برنامه را متوقف کند. اگر بخواهيم به خاطر ريسک، برنامهها را متوقف کنيم، هيچ کاري نميتوانيم انجام دهيم. ولي بايد مقدار ريسک را ارزيابي کنيم و ريسک را بشناسيم و ريسک قابل رفع باشد. نکته مهم ديگر، اينکه ما بايد در صورت رد يک گزينه، بديل آن را معرفي کنيم. متأسفانه در کشور ما بيشتر ايراد ميگيرند تا اينکه بديل قضيه را مطرح کنند. ما معمولا به اينکه بايد چه کار کنيم کار نداريم. فقط ميگوييم اين کار را نکنيم چون ريسک دارد و خطرناک است. بنابراين در اينجا شرکت نفت تعيينکننده است. بازوي اجرايي او در اکتشافات است، مديريت اکتشاف، در توسعه، شرکت متن است و در توليد، شرکتهاي بهرهبردار هستند. حال اگر سؤال اين باشد که آيا مخازن ما مديريت ميشوند يا خير؟ ميگويم بله ميشوندولي البته اگر سؤال اين باشد که آيا اين مقوله جديد "مديريت مخازن" در کشور ما اعمال ميشود يا خير؟ ميگويم خير. اين دو مقوله، با يکديگر متفاوت هستند. مخازن ما رها نيستند و به هر حال مديريت ميشوند. سؤال شما مثل پديدة IT (تکنولوژي اطلاعات است)؛ IT يک روش جديدي براي پردازش اطلاعات است ولي معني آن اين نيست که قبلا اطلاعات پردازش نميشده است.
بله بهرحال مخازن، ما رها نيستند ولي از صحبت شما اين نتيجه به دست ميآيد که "مديريت مخزن" به معناي جديدش را در کشور نداريم، همينطور است؟
اصلاً ما واحدي به نام مديريت مخزن نداريم. اين واحد بايد مرکز فکر فني و think-tank شرکت در برنامهريزي مخازن باشد. هر مخزن بايد يک تيم مديريتي داشته و فردي بهعنوان هدايتکننده اينها در رأس کار قرار داشته باشد. اين فرد بايد راجع به کليه فعاليتها و مراحل توسعه ميدان اطلاعات و دانش کافي داشته باشد نه اينکه در همه مراحل بالا متخصص باشد. پس فرق است بين اينکه مخزن مديريت ميشود با پديدة جديد مديريت مخزن.
مختصات اين پديدة جديد "مديريت مخزن" که ميفرماييد در کشور ما وجود ندارد، چيست؟
اولاً دقت کنيد که اين مقولههاي جديد، زيرساختهاي ويژهاي را نياز دارند. از جملة اين زيرساختها، تفکر فني است که ما در کشور نداريم. مثلاً ميگوييم ما بيمارستان داريم، بيمارستان CCU دارد، فلان امکانات را دارد، اما به اينکه چرا فلان بيمارستان در فلان کشور رتبه اول را دارد، توجه نميکنيم. مثال ديگري ميزنم: چند درصد از ما هنگام خريد خانه، به طراحي و نقشه خانه دقت کند اما چند نفر نگاه ميکنند به اينکه چراغهاي خانه هليوم است يا خير؟ ما در اغلب مسائل از تفکر فني برخوردار نيستيم. از طرف ديگر ما برنامهريزي درست نيروي انساني نداريم. ما مسئوليت و تشويق و تنبيه درست نداريم. ظرف 10 سال فرد بايد 5 بار ارتقا پيدا کند اما سيستم فعلي ما دو رتبه بيشتر ندارد. شما نردبان ترقي فني نداريد. يعني يک فرد براي رشد و ارتقاي رتبه بايد حتما وارد فاز مديريتي شود. نهايتاً براي حل اين موضوع و مسأله بايد به نوعي کل سيستم را مدنظر داشت و به اصلاح کل سيستم توجه کرد.
يکي از دوستان ما که قبل از انقلاب در جنوب با ما همکار بود، سالهاست که مسئول مديريت مخزن يکي از شرکتهاي بزرگ خارجي است و وارد سطوح مديريتي هم نشده است. هم حرمت دارد و هم حقوق مادياش بيشتر از خيلي از مديران است. ما اين زيرساختها را نداريم. خلاصه اينکه براي اينکه جامعه را ارتقاي دهيم، بايد به ارتقاي فکري بينديشيم. کساني که ميگويند ما مخازن را مديريت ميکنيم از اين ديدگاه به مسئله نگاه ميکنند.
مديريت مخازن، در هر زمان، بايد بهطور بهنگام، دقيقاً آخرين شرايط مخزن را بر اساس اطلاعات موجود بدهد. فرض کنيد که مهندس مخزن ميگويد اين تخلخل به اين تراوايي نميخواند و پس لايه ميتواند از نوع chalk limestone باشد. براي اينکه از صحت اطلاعات مطمئن شود، درخواست مغزهگيري از چاه بعدي را مينمايد. اگر زمينشناس بگويد من حرفهام را بلد هستم؟ يا حفار بگويد که من کارم را خوب بلد هستم و نيازي به نظر ديگران نيست، مديريت مخزن محقق نميشود. در مديريت علمي مخزن، يک مطالعه جامع صورت ميپذيرد که دائماً در حال ارتقا است. اما در کشور ما براي مطالعه مخزن، 6 سال يک بار، با يک شرکت و يک گروه قرارداد بسته ميشود، دوباره اين گروه بايد برود و اطلاعات جمع کند؛ بعضي از آن اطلاعات هم گم شده است و در اين بين، هزينه زيادي را خرج کردهايم. مدير مخزن پيشبيني مشکل ميکند و برنامهريزي ميکند و براي اينکه اطمينان حاصل کند، فعاليتهايي را به قسمتهاي مختلف ديکته ميکند.
پس اگر بخواهيم جمعبندي کنيم بايد بگوييم صورت ناقصي از مديريت مخازن در ايران اجرا ميشود و راهاندازي مديريت مخزن به معناي جديد نيازمند ساختهاي مختلفي از جمله زيرساختهاي اطلاعاتي، آموزشي، تکنولوژيکي و غيره ميباشد. درست است؟
هيچ سيستمي بيمسأله نيست. اما بنده چون خيلي مخالف نظراتي هستم که ايراد ميگيرند، معتقدم، امروز هم ميتوانيم اين ارگانها را ايجاد کنيم. بايد به ياد داشته باشيم که ايجاد يک واحد، ما را به هدف غايي نخواهد رساند. دستيابي به هدف، مستلزم قرايني است که ما از آن بيبهرهايم. فراموش نکنيم که مديريت مخزن، پله دهم پيشرفت است و ما نميتوانيم دفعتاً به پلة دهم برسيم. بايد مقدمات آن را هم ايجاد کنيم.