آندرياس شليچر كسي كه از طرف O.E.C.D بر تستهاي PISA نظارت ميكند ميگويد:
نتايج نشان داد كه رابطهاي فوقالعاده منفي بين پولي كه كشورها از منابع طبيعي خود به دست ميآورند و دانش و مهارتهايي كه جمعيت دبيرستانيشان دارند، وجود دارد. «اين يك الگوي جهاني است كه در همه 65 كشوري كه در آخرين تستهاي ارزيابي PISA شركت كردهاند وجود دارد» چيزي به اسم نفت و PISA با هم و در كنار هم وجود ندارد.به گفته شليچر، در آخرين نتايج PISA معلوم شد كه دانشآموزان كشورهاي سنگاپور، فنلاند،كره جنوبي، هنگ كنگ و ژاپن با وجود بهره اندك از منابع طبيعي، نمرات PISA بالايي دارند. در حالي كه با دارا بودن بيشترين مقدار درآمد نفتي، دانش آموزان قطر و قزاقستان كمترين نمرات PISA را به دست آوردند. (عربستان سعودي، كويت، عمان، الجزيره، بحرين و سوريه نمرات مشابه سال 2007 را در تستهاي بينالمللي رياضيات و مطالعات علمي به دست آوردند،اين در حالي است كه دانش آموزان لبنان، اردن و تركيه- كه باز هم جزء كشورهاي خاورميانه هستند، اما با منابع طبيعي كمتر- نمرات بهتري را به دست آوردند).
دانشآموزان كشورهاي آمريكاي لاتين كه جزو كشورهاي غني و داراي منابع طبيعي زياد محسوب ميشوند، مثل برزيل، مكزيك و آرژانتين در آخرين تستPISA نمرات ضعيفي به دست آوردند. در مورد آفريقا بايد بگوييم كه اصلا در اين تستها شركت نداشت. كانادا، استراليا و نروژ، كشورهايي كه باز هم داراي منابع طبيعي زيادي هستند، نمرات خوبي در PISA كسب كردند؛كه به گفته شليچر بخش اعظم آن مربوط به اين است كه هر سه كشور سياستهاي برنامهريزي شده و سنجيدهاي را در قبال ذخيره كردن و سرمايهگذاري درآمدهاي حاصل از منابع طبيعيشان اتخاذ كردهاند.
همه اين بررسيها و نتايج به ما ميگويد كه اگر واقعا ميخواهيد بدانيد كه يك كشور در قرن 21 چگونه عمل خواهد كرد، منابع و معدنهاي طلاي آن را به حساب نياوريد، بلكه بايد معلمهای تاثيرگذارش را، والدين آگاه و دانشآموزان متعهدش را مد نظر قرار دهيد. شليچر ميگويد: نتايج يادگيري در مدارس امروز، شاخصي از ثروت و فوايد اجتماعي ديگري است كه كشورها در درازمدت حاصل خواهند كرد.
اقتصاددانان خيلي وقت است كه در مورد «بيماري هلندي» صحبت ميكنند. اين امر
زماني به وقوع ميپيوندد كه كشوري آنقدر متكي به صادرات منابع طبيعي خود باشد كه ارزش پول رايج آن به شدت بالا رفته و در نتيجه توليد داخلي آن به دليل وجود سيلي از واردات تحت تاثير قرار گرفته و نابود ميشود و در اين حالت قيمت كالاهاي صادراتي پيوسته بالا ميرود. چيزي كه تيم PISA نشان ميدهد يك بيماري مرتبط با آن است: جامعههايي كه به منابع طبيعي خود بيش از حد وابسته شدهاند،مستعد پرورش والدين و جواناني هستند كه بخشي از غرايز، عادات و محركهايشان را براي انجام دادن تكاليف و تقويت مهارتهايشان از دست دادهاند.
در مقايسه به گفته شليچر: «در كشورهايي با منابع طبيعي اندك – فنلاند، سنگاپور يا ژاپن- تحصيلات، نتايج و شان و مقام بالاتري دارد؛ حداقل تا حدی. زيرا در كل عموم مردم فهميدهاند كه كشور بايد با دانش و مهارت مردمش به پيش رود و اين موضوع با كيفيت تحصيلات و سيستم آموزشي مرتبط است. والدين و فرزندان در اين كشورها ميدانند كه اين مهارتها و تواناييهاي بچهها هستند كه شانسهاي آنها را رقم ميزنند و هيچ چيز ديگري نميتواند آنها را نجات دهد. بنابراين فرهنگ و سيستم آموزش كاملي را بنا مينهند». يا همانطور كه دوست هندي- آمريكايي من كي. آر. سريدهار، موسس شركت سوخت باتري بلوم انرژي ميگويد: «وقتي منابع نداريد، مبتكر ميشويد.» به خاطر همين است كه كشورهاي خارجي با بيشترين تعداد كمپاني در ليست نزدک، چين، هنگ كنگ، تايوان، هند، كره جنوبي و سنگاپور هستند. هيچ كدام از اين كشورها از منابع طبيعي براي پيشبرد اهداف خود بهره نميبرند.
اما اين مطالعات پيام مهمي هم براي جهان صنعتي در بر دارد. مطمئنا در يك ركود اقتصادي ديرگذر، براي «انگيزه» جايگاهي وجود دارد. اما، شليچر ميگويد «تنها راه معقول اين است كه مسير خود را از طريق فراهم نمودن دانش و مهارت براي افراد بيشتري، به منظور رقابت، همكاري و ارتباط برقرار كردن در راستاي پيشرفت كشور، هموار نماييم.» به گفته شليچر، به طور خلاصه در اقتصادهاي قرن بيست ويكم دانش و مهارت تبديل به پول رايج جهاني شده است، اما هيچ بانك مركزي كه اين پول را چاپ كند وجود ندارد. هر كس مجبور است كه خود تصميم بگيرد چقدر پول چاپ خواهد كرد. مسلما داشتن نفت، گاز و الماس خيلي خوب است. با وجود آنها فرصتهاي شغلي زيادي به وجود ميآيد، اما در دراز مدت جامعه را ضعيف خواهند كرد؛ مگر اينكه براي ساختن مدارس و ايجاد فرهنگ يادگيري هميشگي استفاده شود.
شليچر ميگويد: چيزي كه شما را همواره به سمت جلو ميراند و باعث پيشرفت شما ميشود، چيزي است كه خودتان آن را ساختهايد.