refinaryrig
افراد میهمان مجاز به دانلود فایل نمی باشند. اگر حساب کاربری دارید وارد شوید و مجدد تلاش کنید. در غیر این صورت ثبت نام کنید.
انصراف

حرکات تکتونیکی علت پیدایش بیابان های ایران


۰ ۱۱۸۴ ۰ ۱۳۹۲/۰۵/۲۶ ۱۰:۴۵
 
حرکات تکتونیکی علت پیدایش بیابان های ایران دكتر محمد خسروشاهی
حركات تكتونيكي مهم ايران كه در تشكيل سازندهاي تبخيري و نهايتا تشكيل بيابانهاي طبيعي مؤثر بوده‌اند بشرح زير است:

۱- حركات كوهزايي سيمرين پسين

اگرچه رخداد كوهزائي سيمرين پسين را به اواخر ژوراسيك (در حدود 140 ميليون سال قبل) مربوط مي دانند، ولي مطالعات انجام شده بيانگر حركات فاز كوهزايي سيمرين پسين در ژوراسيك فوقاني است كه سبب چين‌خوردگي در بخشهاي زيادي از ايران نيز شده است.

در اثر اين چين‌خوردگي دگرشيبي بسيار آشكار و مشخصي در ايران مركزي و شرق ايجاد گرديده به طوريكه سنگهاي كرتاسه در اين مناطق به طور دگرشيب به روي سنگهاي قديمي‌تر قرار گرفته‌اند. طي اين فاز كوهزايي بخش بزرگي از كوه‌هاي دامنه جنوبي البرز و آذربايجان از آب خارج شده است هر چند در بخشي از كوه‌هاي البرز وآذربايجان دگرشيبي خاصي قابل مشاهده نيست و سنگهاي آواري مانند ماسه سنگ قرمز، برش و كنگلومرا با ضخامت بسيار اندك قابل مشاهده‌اند و اين موضوع نشانگر پيشروي درياي كرتاسه مي‌باشد.

(نبوي 1355). در واقع مي‌توان گفت كه فاز كوهزايي مزبور در حدفاصل بين ژوراسيك و كرتاسه عمل نموده و طي آن بخشهاي ساحلي و مركزي ايران از آب خارج شده است به طوريكه حدفاصل بين ژوراسيك و كرتاسه در بيشتر اين نواحي توسط يك خلاء رسوب‌گذاري و يا رسوبهاي سرخ‌آواري قاره‌اي مشخص شده است. اثرات كوهزايي سيمرين پسين در استان مركزي در شمال غرب خمين به صورت سنگهاي دگرگون شده مشاهده مي شود كه در طي مرحله سيمرين دگرگون شده اند . اين ناحيه از شيست هاي كوارتزيتي، پاراگنيس و آمفيبوليت تشكيل شده كه سن آن ژوراسيك پاياني است.

در استان تهران از شواهد وقوع اين فاز مي‌توان به لايه‌هاي تبخيري گچ در كرتاسه پاييني اشاره كرد كه در شمال شرق تهران در شرق كوه دماوند ديده مي‌شود. در استان خراسان رسوبگذاري پيوسته ميان ژوراسيك و كرتاسه فقط در حوزه كپه داغ و جنوب سبزوار شناخته شده است (سيدامامي، 1350). بنظر مي‌رسد كه فاز كوهزايي سيميرين پسين باعث پسروي دريا در منطقه كپه داغ گرديده و سازند تبخيري شوريجه در چنين شرايطي نهشته شده است. رسوبات تبخيري مربوط به اين فاز كوهزايي در محدوده استان هرمزگان برونزد ندارند ولي شرق استان يزد را دستخوش چين خوردگي و بالازدگي قرار داده بطوريكه مجدداَ گسلهاي شمالي ، جنوبي را فعال كرده است.

2- حركات كوهزايي كرتاسه

در كرتاسه پاياني، فاز كوهزايي لاراميد روي داده و سبب بالاآمدگي ناحيه‌اي و در پي آن بروز فاز فرسايشي شديدي در قسمتهايي از ايران شده است، از اين رو سيستم ترشير به طور ناپيوسته بر روي سنگهاي چين خورده و هوازدة پركامبرين تا كرتاسه پسين، با سطح فرسايشي قرار گرفته است (نبوي، 1971).

شدت فاز كوهزايي مزبور در شمال و مركز ايران شديد بوده و سبب ايجاد دگرشيبي زاويه دار شده است. در خاتمه كرتاسه و در حد فاصل آن با ترشياري حركات كوهزايي مربوط به فاز لاراميد در شمال و مركز ايران به شدت تأثير كرده است و عموماً دگرشيبي زاويه‌اي بارز ميان رسوبات اين دوره موجود است. در استان خراسان، در منطقه كپه داغ اين فاز بصورت حركات خشكي ‌زايي عمل كرده است. فاز لارامپر در منطقه كپه داغ منجر به عقب نشيني دريا شده و سازند تبخيري پسته ليق در پالئوسن در حوضه كپه داغ تشكيل شده است (سيدامامي، 1352).

تشكيلات تبخيري نظير مارن ژيپس دار و توفهاي مارني ژيپس در ائوسن در مناطق مختلف استان نظير سبزوار، كاشمر، جاجرم، تايباد و بيرجند ديده مي‌شود.

حركات كوهزايي كرتاسه و بويژه فاز كوهزايي لاراميد تاثير بسزايي در ايجاد شرايط تبخيري و تشكيل اين سازندها داشته است. تشكيل سازند كنگلومرايي كرمان در پالئوسن زيرين را نير مي‌توان از اثرات فاز كوهزايي لاراميد در بشمار آورد. در استان تهران طي اين فاز كوهزايي لايه گچي قاعده سازند زيارت تشكيل شده است كه مي‌توان رخنمون آن را بطور پراكنده در جنوب شرق تهران مشاهده كرد. در استان اصفهان، در نزديكي معدن سرب نخلك رسوبات كرتاسه بالائي با دگرشيبي زاويه دار روي رسوبات ترياس و بين نائين و انارك آهكهاي اربيتولين دار با دگر شيبي روي سكانس دگرگوني پرونزوئيك را مي پوشاند همچنين كرتاسه بالائي در نواحي جنوب دشت كوير در حوالي دهكده چوپانان و هفت تومان ، در نواحي خور و جندق و عقدا- اردكان ديده مي شوند.

رسوبات كرتاسه در شمال شرق اصفهان، در ناحيه زفره بيرون زدگي دارد كه از نظر ليتولوژي تا حدود زيادي شباهت به ناحيه كلاه قاضي داشته ولي از نظر ضخامت مختلف است. در شمال نائين آهكهاي كرتاسه بالائي معمولا همراه با لايه هاي نازك سيليسي يا چرتي بوده و در اثر تكتونيك شديد چين خوردگي و شكستگي زيادي را تحمل نموده اند. نمونه هاي مورد مطالعه در شمال نائين شامل دو تيپ رخساره كربناته است يكي رخساره آهكي حاوي گلوبوترانكانا متعلق به كرتاسه بالائي و ديگري رخساره آهكي مارني مربوط به پالئوسن كه در برخي قسمتها با كنگلومراي قاعده اي روي تشكيلات قديميتر قرار مي‌گيرد.

پيشروي دريايي كرتاسه منجر به تشكيل رسوبات كنگلومرا ، ماسه سنگ ، شيل و آهكهاي اربيتولين دار در استان يزد ( شيركوه ) ، بافق و ساير نواحي ايران مركزي شده است. در كرتاسه بالايي به علت حركات شديد كوهزايي و فرسايش زياد ، تغييرات رخساره اي شديد بوده ، ليكن گسترش آنها به اندازه كرتاسه زيرين نبوده است . رسوبات عميق به همراه سنگهاي افيوليتي در اثرحركات تكتونيكي به هم آميخته شده ومجموعه اي به نام آميزه رنگين( كالروملانژ) را تشكيل داده اند. در ايران مركزي در اثر حركات اواخر كرتاسه – اوايل سنوزوئيك (اراميد) دگر شيبي ايجاد شده كه نظير آن را مي توان در كوه دوسر جنوب شرق يزد مشاهده كرد. سنگهاي كرتاسه با گسترش كم در مسير جاده فوجرد- تفرش در غرب استان قم نيز قابل مشاهده اند. در استان قزوين يک دگرگوني ناحيه اي در حد شيست سبز در منطقه آبگرم مشاهده مي شود.

3- حركات تكتونيكي پيرنه

فازكوهزايي مزبور در حدفاصل بين ائوسن پاياني اليگوسن آغازين رويداده و شكل كنوني بلنديهاي ايران ترسيم شده است. طي اين فاز كوهزايي رشته كوه‌هاي مركزي ايران پديدار شده و ميان آنها فرو رفتگي‌هاي كنوني و حوضه نمك در مركز ايران تشكيل شده است (اشتوكلين،1968). طي حركات كوهزايي لاراميد، البرز شمالي طي پالئوژن از آب خارج شده و تنها رسوبهاي دريايي ميوسن مياني به طور دگرشيب بر روي رسوبهاي كرتاسه و قديم‌تر از آن قرار گرفته‌اند. سنگ‌هاي ائوسن دامنه جنوبي البرز به وسيله رسوبهاي ميوسن (سازندهاي معادل قرمز پاييني و بالايي) به طور دگرشيب پوشيده مي‌شود كه نشان دهندة حركات كوهزايي پيرنه است.

تشكيلات رسوبي الگيوسن در البرز مركزي قابل مشاهده نبوده ولي تشكيلات قاره‌اي متشكل از سيلتستون، ماسه سنگ و كنگلومرا در آن ديده مي‌شود (سازند هزار دره) كه آن را معادل سازند قرمز بالايي در سازند قم مي‌دانند و به طور دگرشيب بر روي تشكيلات ائوسن قرار گرفته است (دلنباخ، 1964، خسرو تهراني و درويش‌زاده، 1363). پس از جنبش‌هاي آغازين اليگوسن، پيشروي دريا سبب تشكيل رسوبهاي سازند قم در ايران و البرز مركزي شده كه اين رسوب‌گذاري تا ميوسن ادامه داشته و بخشهاي گسترده‌اي از ايران را پوشانده است (بزرگ‌نيا 1966).

وجود سازند قرمز زيرين در سراسر ايران مركزي نشانة عملكرد اين فاز در اين زون ساختاري است (گانسر، 1995).اين حركات سبب ايجاد لايه گچي در بخش فوقاني سازند كند و سازند قرمز تحتاني شده است كه رخنمون آنها با گسترش فراوان در جنوب و جنوب شرق استان تهران ديده مي شود. در استان خراسان حركات خشكي زايي ائوسن پاياني – اوليگوسن آغازين موجب بالاآمدگي كامل ناحيه كپه داغ و در نتيجه عقب‌نشيني دريا شده است.

اين عقب نشيني در اواخر ائوسن از غرب كپه داغ شروع و موجب پسروي دريا از غرب به شرق كپه داغ شده است (افشار حرب، 1979). اين خشكي زايي متأثر از فاز كوهزايي پيرنه مي‌باشد. رسوبات نئوژن كپه داغ اغلب از نوع كنگلومرا، ماسه سنگ و لايه‌هاي رس سنگ قرمز بوده و در محيط قاره‌اي تشكيل شده است. نهشته‌هاي تبخيري نئوژن (عمدتاً ميوسن) در اغلب مناطق استان ديده مي‌شود.

اين رسوبات در حوضچه‌هايي تشكيل شده است كه در آنها رسوبات قاره‌اي از نوع پلايا ته‌نشت مي‌شده است. در اين حوضچه‌ها لايه‌هايي از رس، مارن، سيلت، ماسه و بويژه رسوبات تبخيري از نوع گچ و نمك نهشته شده است. نهشته‌هاي تبخيري نئوژن در مناطق كاشمر، جاجرم، سبزوار، تربت جام و برخي نقاط ديگر ديده مي‌شود. حرکات کوهزايي پيرنه موجب يک نا پيوستگي زاويه دار مشخص در سازند قرمز زيرين در ناحيه قزوين شده است. حرکات قبل از اکوتانين که توسط فعاليت آتشفشاني و ماگماتيسم بوجود آمده در ناحيه رزن دنبال مي گردد. طي اين حرکات کوهزايي، البرز شمالي از آب خارج شده و رسوبات دريايي ميوسن مياني به طور دگر شيب بر روي رسوبات کرتاسه و قديمي تر قرار گرفته اند.

4- حركات كوهزايي استرين (17 ميليون سال قبل)

طي حركات كوهزايي استرين (ميوسن مياني)، تمام ايران تحت تأثير حركات كوهزايي مهمي قرار گرفته كه اين حركات با شروع دومين مرحله بازشدگي درياي احمر و خليج عدن (پنج ميليون سال نسبت به عهد حاضر) همزمان است در اثر حركات مزبور در ايران مركزي سازند قم از آب خارج شده و سازند قاره‌اي قرمز فوقاني در سرتاسر ايران مركزي بر روي آن تشكيل مي‌شود. در اثر عملكرد اين فاز كوهزايي بر ارتفاع كوههاي ايران افزوده شده و فرسايش شديدي بر آنها حاكم شده است كه نتيجه آن پرشدن گودي‌ها از رسوبهاي آبرفتي ـ كوهپايه‌اي است كه طي آن رسوبهاي آبرفتي ـ كوهپايه‌اي مانند كنگلومراي هزار دره، معادل هزار دره و بختياري تشكيل شده است. سازند مزبور را مي‌توان بطور گسترده‌اي در جنوب، شرق و جنوب شرق استان تهران مشاهده كرد كه بخشهاي M1 و M3 آن حاوي كانيهاي تبخيري است. در استان خراسان سازندي بنام قرمز فوقاني نامگذاري نشده است اما معادل سازند قرمز فوقاني موجود بوده و در اغلب مناطق استان ديده مي‌شود. نهشته‌هاي قرمز رنگ ماسه‌سنگ، مارن ژيپس دار، كنگلومرا و سيلت استون معادل سازند قرمز فوقاني مي‌باشند.

اين نهشته‌ها از نوع قاره‌اي و خشكي بوده و در بين آنها نهشته‌هاي تبخيري نظير مارنهاي ژيپس دار نيز ديده مي‌شود.در استان قزوين طي اين حرکات کوهزايي سازند قرمز فوقاني تشکيل شده است که حاوي کاني هاي تبخيري شامل گچ و نمک است و در ناحيه آوج رخنمون قابل ملاحظه اي از آن وجود دارد.

5- فاز كوهزايي پاسادنين (8/1 ميليون سال پيش)

در انتهاي پليوسن وآغاز كواترنر مهمترين رويداد تكنونيكي در ايران (پاسادنين) روي داده است (نبوي،1976) كه بر اثر آن رخدادهاي بسياري اتفاق افتاده و فلات ايران شكل امروزي خودرا بازيافته است. از جمله حوادثي كه در طي اين فاز كوهزايي رويداده است مي‌توان به چين‌خوردگي كنگلومراي هزار دره و آغاز پويايي آتشفشانهاي پليوكواترنر اشاره كرد (درويش زاده، 1370). بربريان و كينگ (1981) معتقدند كه رسوبهاي نئوژن خزر و كنگلومراي پليوسن فوقاني (سازند آقچاگيل)، طي همين فاز چين خورده‌اند. در كواترنر بخشهاي زيادي از ايران با نهشته‌هاي اين زمان پوشيده شده است كه شامل مخروط افكنه‌ها، دشت‌هاي سيلابي، كفه‌هاي نمكي، تپه‌هاي ماسه‌اي، نهشته‌هاي آب شيرين و آتشفشانها مي‌باشند (بربريان، 1974).

6- كوهزايي بايكالين يا كاتانگايي

اين كوهزايي در پركامبرين پسين اتفاق افتاده است. بر اثر اين كوهزايي، سنگهاي پيش از اينفراكامبرين ايران دچار گسل خوردگي، چين خوردگي و دگرگوني شد و همزمان با آن فعاليت ماگمايي نيز شروع گرديد. بر اثر كوهزايي كاتانگايي، پي سنگ پركامبرين ايران بصورت پلاتفرم نسبتاً‌پايدار در آمده و درياي كم عمقي آنرا پوشانده است كه بيشتر رسوبات آن از نوع تخريبي و در پاره‌اي موارد تبخيري است.

اين وضعيت احتمالاً تا اواخر پالئوزوئيك ادامه داشته است. گسلهايي كه امروزه بنام هريرود، نهبندان، نايبند و كلمرد شناخته مي‌شوند به احتمال زياد در نتيجه كوهزايي‌هاي كاتانگايي بوجود آمده‌اند (نبوي، 1355). در بخشهايي از شمال استان خراسان در ممبر  سازند ميلا به همراه سنگ آهك به طور محلي اشكال دروغين نمك وجود دارد. ضمناً در مناطقي از خراسان نظير منطقه فردوس سازند كالشانه رخنمون دارد.

وجود لايه‌هاي گچي، دولوميتي و شيلي كه داراي اشكال كاذب نمكي است دليل آن است كه در طي كامبرين مياني در ايران شرايط تبخيري حاكم بوده است (نبوي، 1355) و اين مسئله احتمالاً با حركات خشكي زايي كاتانگايي در ارتباط است. ضمناً تشكيل سازند باروت را مي‌توان از شواهد ديگر وقوع اين فاز كوهزايي بشمار آورد. سازند باروت از مهمترين سازندهاي تخريبي – تبخيري است كه در درياي كم عمق كامبرين تشكيل شده است. در قسمت بالاي اين سازند، كانيهاي تبخيري ايندريت در داخل دلوميت‌ها ديده مي‌شود كه اين موضوع بيانگر تشكيل اين بخش از سازند در شرايط تبخيري مي‌باشد.
7- كوهزايي كالدونين

حركات كوهزايي كالدونين را به بسته شدن اقيانوس كالدونين مربوط مي‌دانند. در مورد حركات كوهزايي يا خشكي‌زايي كالدونين در ايران اتفاق نظر وجود ندارد ولي مسلم شده است كه طي عملكرد اين كوهزايي، قسمت اعظم ايران از آب خارج بوده است. در خراسان دو زون ايران مركزي در مناطقي نظير فردوس، گناباد، تايباد و بجنورد سازند تبخيري پادها طي دوره دونين تشكيل شده است. اين سازند كه عمدتاً شامل ماسه سنگ قرمز، دلوميت و گچ است ناشي از تاثيرات خشكي‌زايي حركات كالدونين مي‌باشد (بربريان و كينگ 1981، اشتوكلين 1968).

8- حركات هرسي نين

در پالئوزوئيك پسين در نتيجه برخورد قاره گندواناي شمالي با قاره اروپا كوههاي هرسي نين بوجود آمد (دات و همكاران 1981). اغلب زمين‌شناسان و محققين نظير اشتوكلين (1974)، نبوي (1355)، بربريان (1976) و اشتامپلي (1978)، تاثير فاز هرسي‌نين در ايران را از نوع خشكي‌زايي مي‌دانند ولي مطالعات جديد، دلايلي حاكي از حركات كوهزايي هرسي‌نين در ايران را به اثبات رسانده است.

تشكيل سازند تبخيري گچال در منطقه طبس را مي‌توان از نتايج حركات خشكي‌زايي هرسي‌نين در جنوب استان خراسان محسوب نمود. ممبر 4 اين سازند از شيل، دلوميت ژيپس دار و لايه‌هاي ژيپس تشكيل شده است. از ديگر شواهد تاثير حركات خشكي‌زايي هرسي‌نين در خراسان، تشكيل سازند تخريبي – تبخيري سرخ شيل مي‌باشد. اين سازند در چند نقطه از استان و از جمله در نواحي طبس، گناباد، بيرجند و فردوس ديده مي‌شود اين در حالي است كه عملكرد فاز خشكي زائي هرسينين فقدان وجود رسوبات كربونيفر در استان اصفهان را سبب شده است.

9- حركات سيمرين پيشين (اواخر ترياس)

از آغاز ترياس زيرين، قسمت اعظم ايران بوسيله درياي كم عمق اپي‌كنتيننتال پوشيده شده و راه اين دريا بطرف جنوب باز بوده است. در قسمت مركزي ايران، جزيره نعلي شكل ساغند وجود داشت كه مرداب لوت آنرا از شمال و غرب احاطه مي‌كرد (Reppin، 1365). اين وضعيت كم و بيش تا ترياس مياني برقرار بود. در ترياس مياني، تقريباً در سراسر ايران رسوبات دلوميتي ته نشين مي‌شد كه سازندهاي دولوميتي اليكا و دلوميت شتري (ناحيه طبس) از نمونه‌هاي آن مي‌باشند.

در حد بين ترياس مياني و فوقاني (بعد از لادينين و قبل از نورين يعني حدود 195 تا 210 ميليون سال قبل)، فاز كمپرسيوني مهمي ايران را تحت تاثير قرار داده است كه در نتيجه بطور محلي بالا آمدگي‌ها، چين‌خوردگيها و دگرگوني‌هايي رخ داده و حوضه‌هاي رسوبي جديدي بوجود آمد (بربريان و كينگ، 1981).

به عقيده اشتامپلي (1978) كوهزايي سيميرين پيشين در ايران اساساً حالت خشكي زايي دارد بويژه البرز شرقي، سلسله كوههاي طبس – كرمان، بلوك لوت و منطقه مشهد تحت تاثير اين فاز قرار داشته است. در اثر حركات سيميرين پيشين، بخشهايي از ايران از آب خارج و محيط گرم و مرطوب براي توسعه جنگلهاي عظيم فراهم شد. فرسايش سازندها و تشكيل رسوبات لاتريتي و خاك نسوز در شرايط آب و هوايي گرم بفراواني در كشور در اين زمان رخ داد. سازند تبخيري بغمشاه، سازند سنگ آهك پكتن و ژيپس دار، سازند نار، سازند ژيپس مگو و لايه‌هاي قرمز گره‌دو غالباً در شرايط دريايي كم عمق و يا در حوضه‌هايي كه ارتباط خود را با دريا از دست داده‌اند، تشكيل شده‌اند و احتمالاً حركات سيميرين پيشين در تشكيل اين گونه سازندهاي تبخيري مؤثر بوده است.

VSOE87
عضو فعال
مهندس نفت گرایش حفاری و استخراج از مخازن نفتی

به اشتراک بگذارید
برای ارسال نظر باید ثبت نام کنید یا به حساب خود وارد شوید.

7693
0